چگونه فرار از اوکراین در سال 1990 این کارآفرین را به رهبر امروزی تبدیل کرد

[ad_1]

در سال 1990، ولادا بورتنیک به همراه خانواده‌اش از اوکراین فرار کرد، زیرا این کشور برای استقلال از اتحاد جماهیر شوروی تلاش می‌کرد. پس از ورود به ایالات متحده در سن 11 سالگی، بورتنیک – که اکنون یکی از بنیانگذاران و مدیر عامل شرکت مارکوپولو سازنده اپلیکیشن پیام‌رسان ویدیویی خصوصی است – از دانشگاه نورث وسترن فارغ‌التحصیل شد و در مایکروسافت شغلی پیدا کرد و در آنجا با همسرش ملاقات کرد. و یکی از بنیانگذاران آینده مایکل بورتنیک. این دو شرکت Joya Communications مستقر در Palo Alto در کالیفرنیا را در سال 2012 تأسیس کردند که چهار سال بعد برنامه Marco Polo را راه اندازی کرد. طبق گفته شرکت تحلیلی Sensor Tower، این برنامه در طول همه گیری همه گیر محبوبیت زیادی پیدا کرد و بیش از 10 میلیون بار دانلود شد. اخیراً Bortnik 42 ساله با Inc. در مورد درد و امیدی که او با تماشای کشور خود در جنگ تجربه کرده است – و اینکه چگونه تجربه او به عنوان یک پناهنده او را به عنوان یک رهبر شکل داده است. – همانطور که به لیندسی بلیکلی گفته شد

روز گذشته با شوهرم و یکی از بنیانگذارانم فکر می کردم. ما هر دو در کشورهای تحت کنترل بزرگ شدیم اتحاد جماهیر شوروی – او اهل لهستان است و من از اوکراین. در آن زمان ما به تعطیلات می رفتیم، با والدین و دوستان وقت می گذراندیم، اما زندگی بسیار جدی بود. شوهرم پرسید: “آیا این چیزی نیست که همه بچه ها فکر می کنند؟”

  تصویر درون خطی

کودکی‌های ما معمولی نبود و فکر می‌کنم فقط اکنون کاملاً متوجه این موضوع شده‌ام و این که چگونه من را به کسی که هستم تبدیل کرده است. یهودی ستیزی که توسط دولت تبلیغ می شد در آن زمان همه جا بود. سهمیه یهودیان در مدارس وجود داشت. گذرنامه ها نشان می دادند که چه کسی یهودی است. آخرین سالی که خانواده‌ام در آنجا زندگی می‌کردند، به یاد دارم که تابلوهای بزرگی دیدم که روی آن نوشته شده بود: «همه یهودیان را بکشید». من اجازه نداشتم ستاره داوود را بپوشم یا واقعاً در مورد یهودی بودن صحبت کنم.

از طرف دیگر، ما تشکر زیادی داشتیم. وقتی پدرم برای سفرهای کاری به مسکو می رفت، برایمان چیزهایی مثل موز یا سس گوجه فرنگی می آورد. و من به یاد دارم که مزه آنها را چشیدم و احساس سعادت داشتم. با هم بودن هم زیاد بود. این حس در بین همسایگان ما که همه با هم در آن بودیم.

هنگامی که میخائیل گورباچف ​​به قدرت رسید، به شهروندان اجازه داد تا مشاغل خصوصی راه اندازی کنند، بنابراین پدرم علاوه بر شغل معمولی خود به عنوان مهندس مکانیک، یک کنسرت جانبی نیز آغاز کرد. جزئیات کاری که او انجام داد را به خاطر ندارم، اما روح آن را به یاد دارم – این ایده که شما می توانید کار خود را شروع کنید. این اولین طعم من از کارآفرینی بود.

در دسامبر 1990، برای والدین من واقعاً روشن شد که ما به عنوان یهودی مجبور بودیم اوکراین را ترک کنیم تا در امان بمانیم. اما همیشه آن را به عنوان رفتن به سمت فرصت برای من توضیح می دادند. ما عازم ایالات متحده شدیم و در کانزاس فرود آمدیم. پدر و مادرم مجبور شدند برای گذاشتن غذا روی میز تقلا کنند. من نمی‌خواستم آنها را نگران کنم، بنابراین فقط من بودم که راهم را از طریق سیستم‌های مدارس آمریکا کشف می‌کردم. در اوکراین، من دانشجوی ممتاز بودم و دوستان زیادی داشتم. اما در دوران راهنمایی به شدت مورد آزار و اذیت قرار گرفتم. مردم موهای من، لباس‌هایم، غذایی که از خانه آورده‌ام را مسخره می‌کردند. واقعا احساس تنهایی می کردم. اما وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، می‌بینم که این بخشی از چگونگی توسعه خلاقیت و تدبیر من به عنوان یک رهبر است. وقتی پناهنده هستید، فقط به همه چیز پی می برید. وقتی همه چیز سخت می شود، شما فقط جلو می روید. شما نمی توانید شکست بخورید.

همه این تجربیات من را به عنوان یک کارآفرین شکل داده است – احتمالاً از بسیاری جهات بیشتر که من هنوز از آن ناخودآگاه هستم. مطمئناً در روزهای ابتدایی شروع مارکوپولو، این ذهنیت چیزی بود که مرا نگه داشت. فکر می کنم بخش دیگر آن این است که تجربیات من احساس من را در مورد افرادی که برای من کار می کنند شکل داده است. من مطمئن نیستم که رهبری خدمتگزار نام مناسبی برای آن باشد. من می خواهم آنها بدانند که آنها فقط کارمند نیستند. آنها کسی هستند که برای من و هدف ما از ایجاد ارتباط بین مردم تفاوت ایجاد می کنند.

با تماشای تهاجم پوتین، نمی‌توانستم به این ایده فکر نکنم که کی‌یف با چه سرعتی ممکن است سقوط کند، که مردم مانند سال 2014 که روسیه منطقه کریمه را در اوکراین ضمیمه کرد، ایستاده و تماشا کنند. اینجاست که این قلدر وارد می شود و سعی می کند همه چیزهایی را که کشور من برای آن جنگیده است، بگیرد. و با این حال اکنون که تماشا می کنم، از آنچه می بینم بسیار الهام گرفته ام. هفته گذشته در مورد تجربه ام با تیمم صحبت کردم. من می لرزیدم – این برای من یک چیز واقعاً شخصی است. من از تعداد پولوهایی که از افرادی دریافت کردم که از من برای آسیب پذیر بودن و به اشتراک گذاشتن تجربه ام تشکر می کردند، شگفت زده شدم. بسیاری از مردم دوستانی از اوکراین دارند و روسیه این بسیار مهم است که به عنوان یک رهبر، نحوه تأثیرگذاری بر خود را بیان کنید. برای گفتن، “به خاطر اتفاقاتی که در حال رخ دادن است، به اندازه معمول حاضر نیستم.”

اوکراین اکنون یک رئیس جمهور یهودی دارد، و این یک شاهکار چشمگیر است که در راهی که او دارد پیشروی کند، ماندن، مقابله با جالوتی مانند روسیه. مردم اوکراین هدفی دارند که آنها را متحد می کند – آزادی – و ما شاهد این اثرات موج دار در سراسر جهان هستیم. شما مردمی در لهستان دارید که خانواده ها را در مرز جمع می کنند، کمک های مالی عظیم به اوکراین می رود. خیلی مهربانی هست من از آن در زندگی و شرکتم الهام گرفته ام.

حتی اگر ببازیم – محاصره لحظه به لحظه بدتر می شود – دنیا هرگز مثل قبل نخواهد بود و این زیباست. این به من امید و الهام برای سفر خودم می دهد.

[ad_2]