تیم من به پست رسانه اجتماعی من توهین کرد

[ad_1]

مقاله نویس Inc.com، آلیسون گرین به سوالاتی در مورد مسائل مربوط به محل کار و مدیریت پاسخ می دهد – همه چیز از نحوه برخورد با یک رئیس مدیریت خرد نحوه صحبت کردن با یکی از اعضای تیم در مورد بوی بدن.

در اینجا خلاصه ای از پاسخ به چهار سوال از خوانندگان است.

1. کارمندان من از پست رسانه های اجتماعی من توهین کردند

من با تعدادی از کارمندان فعلی خود در فیس بوک دوست هستم. روز دیگر، از اینکه نتوانستم کسی را پیدا کنم که یک شیفت کاری را پوشش دهد، ناامید شده بودم و صحبتی مانند این داشتم:

کارمند: من واقعا به ساعات بیشتری نیاز دارم.
من: تمام سعیمو می کنم! شنبه به یکی نیاز دارم میخوای دو ساعت دیگه بیای؟
کارمند: نه، نمی خوام.

به نظرم خنده‌دار و ناامیدکننده بود، و آن را در فیس‌بوک پست کردم، بدون هیچ جزئیات شناسایی و برخی جزئیات ارائه شده تا حد امکان غیر مشخص شود. دو روز بعد، دو کارمندی که من با آنها در شبکه های اجتماعی دوست نیستم، از آن توهین می کنند و پشت سر من درباره آن غیبت می کنند. چگونه این را حل کنم؟ من از اینکه به کسی توهین کردم احساس بدی دارم و نباید در آینده ناراحتی های مربوط به کار را در شبکه های اجتماعی پست کنم، بلکه احساس می کنم بیش از حد حساس هستند و به طور نامناسبی منفی در محل کار منتشر می کنند.

من فکر نمی کنم آنها بیش از حد واکنش نشان می دهند! در حالی که ممکن است قصد این کار را نداشته باشید، یک کارمند را علناً مسخره کردید. شما واقعاً نمی توانید آنها را به خاطر اشاعه منفی سرزنش کنید، در حالی که تنها کاری که آنها انجام می دهند صحبت کردن در مورد کاری است که شما انجام داده اید (که منبع اصلی منفی بودن است، اگر به آن فکر کنید!). به عنوان یک مدیر باید کمی احتیاط داشته باشید و تمسخر یک کارمند اعتمادی که کارمندان به شما نیاز دارند را از بین می برد.

بهترین راه برای حل این مشکل اکنون عذرخواهی از کارمند و دیگرانی است که آن را دیده یا شنیده اند. بگویید که قصد داشتید با خوشرویی و بدون هیچ گونه بدخواهی در مورد آن شوخی کنید، اما از انجام آن پشیمانید و از ایجاد ناراحتی متاسفید و در آینده در مورد کار در شبکه های اجتماعی صحبت نمی کنید. و سپس به آن پایبند باشید. اگر در غیر این صورت با افرادی که مدیریت می کنید روابط خوبی دارید، این موضوع باید از بین برود. اگر از بین نرود، احتمالاً واکنش‌های کارمندان شما نسبت به این پست مربوط به ناامیدی عمیق‌تری است.

2. کارمند من همه چیز را به عنوان یک سؤال در نظر می گیرد

یکی از استخدام‌شده‌های جدید من عادت دارد صدایش را بالا ببرد و انتهای جمله را طوری بیرون بکشد که انگار یک سوال است و من نگرانم که مشتری‌ها را گیج کند و بی‌اعتماد به نظر برسد. به عنوان مثال، به مشتری گفتن “شما نمی توانید X را انجام دهید زیرا این کار خلاف مقررات است؟” برای من غیرحرفه‌ای است، زیرا به نظر می‌رسد که او به آنها معطل می‌شود یا مطمئن نیست، اما وظیفه ما این است که در مورد این موارد مشاوره دهیم.

مطمئن نیستم که ناراحتی خودم قضاوتم را مخدوش کرده باشد. مشتریان در مورد آن نظر نداده اند (اگر چه چرا؟)، و من می دانم که این یک روش نسبتاً گسترده برای صحبت است. من شخصاً تیک را با ساده لوحی مرتبط می‌دانم، اما شاید این فقط مشکل من باشد، و نمی‌خواهم جنسیت‌گرا باشم یا کاری کنم که او به خاطر چیزی که نمی‌تواند تغییرش دهد مورد قضاوت قرار می‌گیرد. با این حال، از آنجایی که به نظر می‌رسد در بحث‌هایی که او درباره‌اش کمتر مطمئن است، بیشتر مکرر می‌شود، به این فکر می‌کنم که به او پیشنهاد می‌کنم فقط یک ثانیه به خودش فرصت دهد تا پاسخ را کامل فکر کند یا به مشتری بگوید که به او باز خواهد گشت، نه اینکه چیزی مبهم بگوید.

آیا این ارزش پرداختن دارد؟ آیا مشکل را نام ببرم یا فقط او را راهنمایی کنم که با اطمینان صحبت کند؟

بله، به آن رسیدگی کنید! این باعث می شود صدای او نامطمئن باشد، و این برای او از نظر حرفه ای و برای مشتریان شما بد است، زیرا می خواهند احساس کنند که می داند درباره چه چیزی صحبت می کند (یا اگر نداند، متوجه می شود، فقط آنها را ترک نکنید. با یک سوال در هوا معلق). و این چیزی است که او می تواند تغییر دهد اگر آگاه باشد که این کار را انجام می دهد.

قطعاً نام این موضوع را بنویسید – حول آن رقص نکنید. اگر به وضوح به او بگویید چه کاری باید متفاوت انجام دهد، حل کردن برای او بسیار آسان تر خواهد بود. پس رک باشید! به عنوان مثال: “توجه کرده‌ام که وقتی یک بیانیه می‌دهید، اغلب انتهای کلمه آخر را طولانی می‌کنید و صدای خود را کمی بالا می‌برید، به گونه‌ای که به نظر می‌رسد به جای اینکه یک سوال بپرسید، به نظر برسد. گذاشتن علامت سوال شفاهی در انتهای جملات می تواند باعث شود که شما را نامطمئن بدانیم، به خصوص زمانی که با مشتریان صحبت می کنید. خوب است که این را بگوییم و بگوییم که جواب را پیدا می‌کنی و به آن شخص باز می‌گردی.”

3. استفاده از وجوه توسعه حرفه ای برای بدست آوردن شغل جدید

من در حال حاضر هشت نفر را مدیریت می کنم که در موقعیت های ابتدایی هستند. به هر یک از آنها مقدار مشخصی از بودجه توسعه حرفه ای اختصاص داده می شود که می توانند برای شرکت در کنفرانس ها، وبینارها، دریافت گواهینامه ها و غیره استفاده کنند.

در رشته من، یک کنفرانس ملی استخدام سالانه و همچنین کنفرانس های استخدام منطقه ای کوچکتر وجود دارد. کارفرمایان و نامزدها از سراسر ایالات متحده برای چند روز گرد هم می آیند و مصاحبه در محل انجام می دهند. یکی از گزارش‌های من شرکت در یکی از این کنفرانس‌ها به‌عنوان فردی به‌دنبال شغل جدید خواهد بود. او می خواهد از مقداری از پول توسعه حرفه ای خود برای کمک به پوشش هزینه استفاده کند.

من احساس عجیبی دارم که صدها دلار برای کمک به یک نفر تخصیص می دهم. ترجیح می‌دهم او از این پول برای شرکت در وبینارها و کنفرانس‌ها بر اساس بازخوردهایی که امسال به او داده شده است استفاده کند. آیا یک کارفرما برای یک کنفرانس استخدام پولی را تخصیص می دهد؟

خوب، اینطور نیست. مردم معمولاً از کارفرمایان خود نمی خواهند که برای خروج از خانه پول خرج کنند. همچنین، این پول برای پیشرفت حرفه ای او در نظر گرفته شده است، و این کنفرانس آن نیست. منطقی است که به او بگوییم، “این پول برای پیشرفت حرفه ای در نظر گرفته شده است تا مهارت ها و دانش شما را در زمینه ما بهبود بخشد. من نمی توانم آن را برای مصاحبه در جای دیگری تایید کنم، اما در اینجا مواردی وجود دارد که می توانید در آن شرکت کنید و من می توانم آن را تایید کنم. برای. “

4. وقتی مشتریانم را به مخاطبین خود معرفی می کنم، از حلقه خارج می شوم

من یک مشتری دارم که برای کمک به کسب و کارش از شبکه شخصی و تجاری خودم مقدمه های مهمی برای او می کنم.

چیزی که من را آزار می دهد این است: من دوست طولانی مدت یا تماس تجاری خود را معرفی می کنم و آنها یک رابطه نزدیک ایجاد می کنند که من را کاملاً از تصویر دور می کند. پس از معرفی، در هیچ تعامل اجتماعی یا تجاری دیگری شرکت نمی کنم.

من بارها از مشتریم خواسته ام که حداقل مرا در حلقه ایمیل قرار دهد، اما او قبول نمی کند. من همچنین از مخاطبین خود خواسته ام که من را در جریان نگه دارند، اما به نظر می رسد که آنها یکی یکی روابط مستقلی با مشتری ایجاد می کنند. این بدان معناست که من در سردی از طرف هر دو طرف کنار گذاشته شده‌ام، نمی‌دانم چه چیزی از مقدمه‌ها در حال تکامل است و احساس می‌کنم مورد استفاده قرار گرفته‌ام. چه چیزی را پیشنهاد می کنید، به غیر از رفتن و انجام کار حتی بهتر برای مشتری با ملاحظه تر در جای دیگر؟

خوب، چیزی که در مورد مقدمه‌سازی وجود دارد این است که افراد ممکن است به آن برخورد کنند و روابط خود را کاملاً جدا از روابطی که با شما دارند توسعه دهند. شما نمی توانید اصرار داشته باشید، یا حتی انتظار داشته باشید که مردم پس از معرفی شما، شما را برای همیشه در گفتگوهایی که دارند، در جریان قرار دهند. شما به این طریق در مورد روابط خود نظری ندارید.

بنابراین من فکر می کنم مشکل اینجا به روشی است که شما این را تنظیم می کنید و انتظار دارید کار کند. برای من دقیقاً مشخص نیست که شما برای چه کاری استخدام شده اید، اما اگر بخشی از کار مربوط به معرفی است، احتمالاً باید بپذیرید که این روابط پس از ایجاد، مستقل از شما عمل خواهند کرد. ممکن است به این دلیل باشد که بخواهید بیشتر هزینه کنید، یا حتی به طور کلی می‌خواهید کمتر از آن استفاده کنید – اما من با این فرض کار می‌کنم که اگر افراد را به هم متصل کنید، این اتفاق می‌افتد.

آیا می خواهید یک سوال از خودتان ارسال کنید؟ بفرستش به alison@askamanager.org.

نظراتی که در اینجا توسط ستون نویسان Inc.com بیان می شود، نظرات خودشان است، نه نظرات Inc.com.

[ad_2]