ایده راه اندازی شما به اندازه کافی دیوانه کننده نیست

[ad_1]

من قبلاً ایده های دیوانه وار استارت آپ را رد می کردم. اکنون من و همکارانم درباره ایده های جنون آمیز bat-bleep که هنوز به آن ها نرسیده ایم به خود می بالیم.

زمانی که کارآفرین جوان‌تری بودم، قبل از اولین خروجم و حتی قبل از تأثیر استخوان خردکننده اولین شکستم، تنها کاری که می‌خواستم انجام دهم این بود که ایده‌های معقول را به بازاری پرمشغله و گرسنه بیاورم.

تا اینکه یاد گرفتم – راه سخت – رکود چیست.

ایده شما باید “تخریب کننده” باشد

حدود 20 سال پیش، یک سرمایه‌گذار ایده‌ای از من را که نه تنها در مورد آن فوق‌العاده هیجان‌زده بودم، حذف کرد، بلکه ایده‌ای را که قبلاً هم علاقه‌مندی مشتری و هم سرمایه‌گذار را ایجاد کرده بود، به‌کار برد. فقط علاقه او نیست

مشکل او با ایده شگفت انگیز من: “این به اندازه کافی دیوانه نیست.” “شما احتمالاً با آن موفق خواهید شد و با آن پول خوبی به دست خواهید آورد، شاید پول عالی. اما آنقدر بزرگ نیست که بخواهم بازی کنم.”

بلافاصله از او متنفر شدم. در واقع، آن لحظه همان جایی است که بیزاری من از اصطلاح «اختلال کننده» شروع شد. و فقط برای اینکه به او نشان دهم چقدر اشتباه می کند، روز بعد روی این ایده زیاده روی کردم. من شرکتی را ساختم که بلافاصله موفق، سودآور، برنده جوایز بود و پول زیادی برایم به ارمغان آورد. سرمایه گذاران مجاز نیستند

Intrepid Media اولین شبکه اجتماعی برای نویسندگان و در واقع یکی از اولین شبکه های اجتماعی قبل از وجود چیزی به نام شبکه های اجتماعی بود (حدود 1999). اما مشتریان را به محصولی مانند فیس بوک تبدیل نکرد. محدودیت های متنی توییتر را به سخره گرفت. این بر مزیت های کیفیت بیش از تجاری سازی استوار بود.

آن لورها برنده شدند. پس از یک دوره 12 ساله قوی، Intrepid Media به نوعی صاف شده بود. از کسب درآمد عالی به پول خوب به پول «مه» تبدیل شد. وقتی وارد یک سرمایه‌گذاری شدم تا به رایانه‌ها نحوه نوشتن داستان از داده‌ها را بیاموزم، آن را خاموش کردم.

اوه، من و آن سرمایه گذار دوستان خوبی شدیم و تا به امروز با هم دوست هستیم.

دیوانه رگ حیاتی استارتاپ است

بیایید سفری به اواسط دهه 2000 داشته باشیم. در آغاز، ایده ساخت یک کامپیوتر بازار انبوه با فاکتور شکل بهتر و موارد استفاده کاربر محورتر، به معنای واقعی کلمه، خنده دار بود. اما این فاکتور شکل را به “اندازه جیبی” تبدیل کنید و آن موارد استفاده را “زندگی شما را اداره کند” و آیفون دارید.

پیدا کردن یک الگو کار سختی نیست. فروش فقط محصولات با ارزش و اندازه مشخص بدون فروشگاه فیزیکی؟ مسخره در سال 1994. آمازون. بابت بردن شخصی در راه سرکار، پول می گیرید؟ مضحک در سال 2009. Lyft.

آموزش نوشتن اخبار به کامپیوتر؟

در سال 2010، در حالی که هنوز درس طولانی و دردناک رکود را با Intrepid Media یاد می‌گرفتم، شروع به نوشتن الگوریتم‌هایی برای تبدیل داده‌ها به روایتی انسان‌دار برای یک استارت‌آپ اولیه کردم که در نهایت به Automated Insights تبدیل شد.

ما در آن زمان نمی دانستیم، اما در حال ساختن اولین موتور تولید زبان طبیعی بودیم – قبل از اینکه چیزی به نام تولید زبان طبیعی وجود داشته باشد. من به دیوانگی این ایده اهمیت نمی دادم، در واقع، احتمالاً داشتم کمبود دیوانه را در تمام استارتاپ های قبلی ام جبران می کردم.

در طی پنج سال، ما بیش از 11 میلیون دلار جمع آوری کردیم و سپس به یک شرکت سهام خصوصی به قیمت بسیار بسیار بیشتر از آن فروختیم.

درس آموخته شد. اینجاست که دیوانه می تواند شما را ببرد.

آهسته و پیوسته مسابقه را میبرد؟

این هفته یک کارآفرین از من پرسید که چگونه یک ایده دیوانه کننده را از سرش بیرون کنم. یا – اگر اصلاً ممکن بود – چگونه می توان ایده را تا زمانی اجرا کرد که به اندازه کافی دیوانه کننده بود که زمان و منابع واقعی را به آن اختصاص داد.

من با دومی رفتم و تمام روش‌هایم را برای تبدیل ایده‌های دیوانه‌کننده به سرمایه‌گذاری دیوانه‌وار بیان کردم، زیرا هنوز ایده‌های دیوانه‌کننده‌ای دارم. این ایده که من می توانم کارآفرینان را با قیمت پایین فقط 10 دلار در ماه به کارآفرینان بهتری تبدیل کنم، شبیه چیزی است که یک فروشنده فروشگاه لوازم الکترونیکی دهه 1980 ممکن است در طول یک آگهی تبلیغاتی آخر شب فریاد بزند. و اگر کسی از من بپرسد که برای کار روزانه‌ام چه کار می‌کنم، به او می‌گویم که ماشین می‌شویم.

من فکر می کنم مشکل اینجاست: آهسته و پیوسته اشتباه نیست. در واقع، اکثریت قریب به اتفاق کارآفرینان از نوع آهسته و پیوسته هستند. آنها موفق هستند، اما نامرئی. آن‌ها با آوردن ایده‌های معقول به بازاری پرآشوب و گرسنه به آن سطح از موفقیت رسیدند. من چندین بار این کار را انجام داده ام، اما هنوز باید سر و صدای خودم را ایجاد کنم تا مورد توجه قرار بگیرم.

آهسته و پیوسته هرگز شما را به دردسر نمی‌اندازد، نه آن مشکلی که Theranos یا WeWork به آن دچار شدند. آنها در حال ساخت فیلم دیگری درباره الیزابت هلمز هستند. وحشتناک به نظر می رسد. در همین حال، اکثر مردم حتی به یک ایده دیوانه کننده از ترس اینکه مورد خندیدن قرار بگیرند، اعتراف نمی کنند.

اما یک نقطه شیرین در وسط وجود دارد، و من می توانم در تمام طول روز در مورد آن بشارت دهم. جایی است که دیوانه خوب، اخلاق خوب، و حس خوب تجارت در آن تلاقی می کنند. بسیاری از ما کارآفرینان در حال مسابقه دادن به آن مکان هستیم، و آنهایی از ما که قبلاً از اخلاق خوب و حس خوب تجاری پیروی می کنند، باید احمقانه ترین عکس های خود را بگیریم.

چرا که چه کسی می داند ایده 20 ساله آیفون بعدی امروز چگونه به نظر می رسد؟ لازم است کسی به دیوانگی بچسبد تا زمانی که دیوانگی عادی شود تا این اتفاق بیفتد.

نظراتی که در اینجا توسط ستون نویسان Inc.com بیان می شود، نظرات خودشان است، نه نظرات Inc.com.

[ad_2]