[ad_1]
رهبر فکر Simon Sinek میگوید یکی از چیزهایی که کسبوکارها هنگام استخدام کارگران جوانتر – اعضای نسل هزاره و Gen Z – تجربه میکنند این است که با نتایج یک آزمایش فرزندپروری ناموفق سروکار دارند. به عبارت دیگر، صحبت مسئولیت پذیری و مسئولیت پذیری با جوانانی که به آنها گفته شده در تمام طول زندگی چقدر شگفت انگیز هستند، برای مردم دشوار است. به خصوص زمانی که عملکرد استانداردها را برآورده نمی کند و یک مدیر نیاز به ارائه یک پیام مربیگری دشوار دارد، سخت است.
اگر در محیط کار شاهد این نوع رفتارها بوده اید و می خواهید راه بهتری برای فرزندان خود بیابید، خوش شانس هستید. به نظر می رسد یک تکنیک قدیمی وجود دارد که به فرزندان شما کمک می کند تا تبدیل به بزرگسالانی مسئولیت پذیر شوند. همه چیز به کمک به آنها برمیگردد که این موضوع را درک کنند تصمیمات عواقبی دارد.
ساختن بزرگسالان مسئول
کلید ایجاد احساس مسئولیت در افراد از درک این موضوع ناشی می شود که هر تصمیمی که می گیرند عواقبی دارد – خوب و بد. به همین دلیل است که درک این موضوع در سنین پایین برای مردم بسیار مهم است.
به عنوان مثال، وقتی فرزندانم کوچکتر بودند، هر وقت از آنها میخواستم کارهای خانه مانند تمیز کردن اتاقشان را انجام دهند، هرگز هیجانزده نمیشدند. معمولاً میگفتند: «نمیخواهیم».
سپس پاسخ میدادم: “باشه.”
این باعث می شود قبل از اینکه بگویند “منظورت چیست، باشه؟”
میگویم: «خب، باید آماده بپذیری که عواقب تمیز نکردن اتاقت را بپذیری. اگر نخواهی خوب است. اما اگر این کار را نکنی، امشب وقت تلویزیون نخواهی داشت. “
جای تعجب نیست که آنها معمولا اتاق های خود را تمیز می کردند.
کاری را که می گویید انجام دهید
اولین باری که این معامله را به آنها ارائه کردم، آنها تصمیم گرفتند عزم من را آزمایش کنند. من هم مثل همه والدین نمی خواهم زندگی بچه هایم را سخت کنم. اما اگر می خواهید به آنها بیاموزید که تصمیمات آنها عواقبی دارد، باید مایل باشید که به وعده های خود عمل کنید.
خندهدار است که به دوران کودکیام فکر کنم، زمانی که پدرم، که مردی خوش قلب و مهربان بود، مرا با مجازاتهای وحشیانه تهدید میکرد – مثل ضربه زدن با کمربند پر از ناخنهای زنگزده و پوشیده از سم مار. مجازات هایی که می دانستم او هرگز از آنها پیروی نخواهد کرد (برای ثبت، او هرگز انجام نداد).
اما در مورد فرزندانم، من کاملاً آماده بودم که تلویزیون یا مشاور بازی را از برق بکشم تا به آنها کمک کنم سنگینی تصمیمات خود را درک کنند.
اولین باری که نتوانستند اتاقشان را تمیز کنند، مجبور شدند همان شب به یک صفحه خالی خیره شوند. یک شب بدون سرگرمی مورد علاقه آنها، دفعه بعد گفتگو را تغییر داد.
و شما می دانید چه اتفاقی افتاد؟ پس از آن، هر بار که از آنها خواسته شد تا اتاقهایشان را تمیز کنند، از اقدام کردن دریغ نمیکردند. دریافت آن زمان نمایشگر در اواخر شب بسیار مهم بود که نمیتوان آن را رها کرد.
خبر خوب این است که این ایده که تصمیمات آنها پیامدهایی را در طول زندگی آنها با بزرگ شدن آنها ادامه می دهد. از مطالعه برای آزمون یا انجام تکالیف، مهم نبود – آنها شروع به درک این نکته کردند که هر عمل یا عدم اقدامی که انجام میدهند عواقبی دارد که باید یاد بگیرند که با آن زندگی کنند. اگر آماده پذیرش عواقب یک عمل بودید، می توانید ادامه دهید. همانطور که جنایتکاران می گویند، “اگر نمی توانید زمان را تحمل کنید، جرم نکنید.”
گشودن امکانات
نتیجه ای نیز وجود دارد که بچه ها باید بیاموزند که تصمیمات آنها می تواند انواع گزینه های موجود در زندگی را ایجاد کند – یا محدود کند. برای مثال، اگر تکالیف خود را انجام دهید و نمرات خوبی کسب کنید، تعداد کالج هایی را که می توانید در آن شرکت کنید باز می کنید. یا، با مطالعه بیشتر و نوشیدن آبجو کمتر در کالج، ممکن است فرصت های شغلی بیشتری را برای خود باز کنید. مشاغل بهتر فرصت های بیشتری را در مورد اینکه کجا می توانید زندگی کنید و از چه سبک زندگی می توانید لذت ببرید باز می کند.
متأسفانه همه این درس را زود یاد نمی گیرند. یاد مرد جوانی افتادم که برای مربیگری پیش من آمد. او در خانواده ای ثروتمند بزرگ شد، جایی که هرگز مجبور نشد با عواقب تصمیماتش روبرو شود. در نتیجه، او هرگز یاد نگرفت که چگونه گزینه های آینده خود را در زندگی محدود می کند.
به عنوان مثال، او تصمیم گرفته بود در کالج شرکت نکند و در عوض چندین سال به خارج از کشور سفر کرد (و مهمانی کرد). وقتی به خانه بازگشت، یکی از تنها مشاغلی را که برایش در دسترس بود به عنوان فروشنده انتخاب کرد – اما به زودی آن را ترک کرد زیرا دوست نداشت مدیرش چگونه او را به چالش می کشد تا عملکرد بهتری داشته باشد. بله، از فروشندگان انتظار می رود که بفروشند، متاسفم.
از نقطه نظر او، او باید محصولات لوکس درجه یک بفروشد، با افراد ثروتمند و مشهور سر و کار داشته باشد و در نتیجه زندگی بالایی داشته باشد. او البته توهم و حق طلبانه عمل می کرد.
من خودم را در موقعیتی ناخوشایند دیدم که سعی میکنم کسی را مربی کنم که با تصمیمگیریهایش، انواع گزینههای شغلی را که میتوانستند بهشدت محدود کرده باشد. بهترین توصیه ای که می توانستم به او بدهم این بود که یا به مدرسه برگردد یا یک فروشنده عالی شود. از اینکه نمی توانستم بیشتر از این به او کمک کنم، ناامید و ناامید بودم.
منتظر نباشید – همین الان شروع کنید
اگر میخواهید به فرزندانتان گزینههای زیادی برای ایجاد زندگی شاد و سازنده برای خود بدهید، به آنها آموزش دهید که هر تصمیمی که میگیرند چگونه عواقبی دارد. امیدواریم که یادگیری به تعویق انداختن رضایت در اوایل زندگی به آنها بیاموزد که حق نوع زندگی را که دوست دارند به دست آورند. برای کارمندان نیز کار می کند!
آنها در پایان از شما تشکر خواهند کرد، مهم نیست که در لحظه انکار چیزی از آنها چقدر دردناک است.
[ad_2]