[ad_1]
در طول سالها، من از کارآفرینان نامتعارف حرفهای مضحک را شنیدهام. این افراد ممکن است اخباری را در مورد یک استارتاپ بخوانند که دور هیولاهای مالی را به همراه داشته است یا در مورد بنیانگذاری که شرکتش را میلیاردها دلار فروخته است و به این نتیجه برسند که کارآفرینی یک سرگرمی و بازی است.
نشانه هایی وجود دارد که نشان می دهد شخصی برای کارآفرینی کوتاه نیامده است و در اینجا پنج نمونه از عباراتی وجود دارد که آن را از بین می برد.
من می خواهم یک کارآفرین باشم.
وقتی کسی به من می گوید که می خواهد کارآفرین شود، می دانم که شانسی ندارد. چیزی به نام اینکه بخواهید کارآفرین باشید وجود ندارد. یا هستی یا نیستی
شما نمی توانید توانایی کارآفرینی را به دست آورید. میتوانید در طول مسیر مهارتهایی را کسب کنید و میتوانید از دیگران مشاوره یا راهنمایی بگیرید، اما اگر کارآفرین هستید، آن را در رگهای خود احساس میکنید و نمیتوانید چیزهایی بسازید.
اگر بسازی، می آیند.
این جمله ناراحتی بزرگ من است. اگر آن را بسازی، هیچکس نمی آید. اگر آن را بسازید و بازاریابی انجام دهید، این احتمال وجود دارد که مردم بیایند. اگر نه، کسی نمی آید.
وقتی می شنوم که کسی این جمله ساده لوحانه و ساده لوحانه را می گوید، برایم واضح است که نمی فهمد ساخت یک شرکت موفق چه چیزی را شامل می شود.
من می خواهم چیز بزرگ بعدی باشم.
گوش کنید، شما می توانید بهترین ایده در جهان را داشته باشید، همراه با بهترین فن آوری، بهترین تیم و بهترین سرمایه گذاران، و باز هم شکست بخورید. گفتن اینکه شما گوگل یا فیس بوک بعدی خواهید بود در حالی که تنها یک ایده دارید، پرچم قرمز بزرگی است که برای سفری که می خواهید شروع کنید از آن جدا نیستید.
شما هرگز نخواهید شنید که یک بنیانگذار بار دوم یا سوم این کلمات را به زبان بیاورد زیرا آنها دست اول می دانند که در فرآیند ساخت یک سرمایه گذاری فناوری چند قطعه متحرک وجود دارد.
کاری کن که ویروسی شوم
آیا مردم هنوز هم این را می گویند؟ بله، بله آنها هستند. در کل هیچ انسان روی زمین وجود ندارد که می تواند چیزی را ویروسی کند. اگر این استراتژی شماست، پس واقعاً از نحوه عملکرد بازاریابی و تعداد متغیرهای مختلف در فرآیند ارائه یک محصول به بازار بی اطلاع هستید.
وقتی این کلمات را می شنوم، تنها چیزی که می شنوم این است که “من به دنبال میانبر هستم و نمی خواهم کار را در آن قرار دهم.”
اگر این نگرش شماست، پس هیچ شغلی در کارآفرینی ندارید. هیچ میانبری وجود ندارد و فقط باید کار را وارد کنید.
من هیچ رقیبی ندارم
هرگز تعجب من را متوقف نمی کند که مردم فکر می کنند آنها تنها فردی هستند که در مورد چگونگی حل مشکلی که سعی در حل آن دارند فکر می کنند.
اگر فکر می کنید هیچ رقابتی ندارید، واقعاً فقط سه گزینه وجود دارد. یا به اندازه کافی تحقیق نکرده اید و رقبای خود را نمی شناسید یا خودتان را مسخره می کنید. گزینه آخر این است که حق با شماست و هیچ رقابتی ندارید، به این معنی که واقعاً هیچ تقاضایی برای چیزی که میسازید وجود ندارد، در این صورت، شاید نباید زمان و پول خود را برای چیزی که هیچکس نمیخواهد تلف کنید.
کارآفرین بودن یک هدف نیست، وسیله ای است برای حل یک نقطه درد. هرکسی که مسیر کارآفرینی را طی کرده باشد به شما خواهد گفت که این همه سرگرمی و بازی نیست و بیش از هر حرفه دیگری به فداکاری نیاز دارد. اگر آن سطح از فداکاری را ندارید، شاید خط دیگری از کار را در نظر بگیرید.
[ad_2]