کلاهبرداری های استارتاپی و انتخاب های بدی که هر کارآفرینی می تواند انجام دهد



چه زمانی استارتاپ واقعاً یک استارتاپ نیست؟ این یک سوال ضروری است. اگر تا به حال از نزدیک شدن به استارتاپی که واقعاً یک استارتاپ نیست، سوخته اید، این اشتباهی است که احتمالاً دو بار مرتکب آن نخواهید شد.

اما اگر هرگز از نزدیک با یک کلاهبرداری استارت‌آپ، طرح استارت‌آپ، یا صرفاً مجموعه‌ای از انتخاب‌های بد رهبری که توسط مدیرعاملی که واقعاً نباید مدیر عامل باشد، برخورد نکرده‌اید، وسوسه می‌شوید که به چیزی که به نظر می‌رسد قطار آبدار با جیب عمیق و در حال تغییر جهان می تواند طاقت فرسا باشد.

مطمئناً پول زیادی در کارآفرینی وجود دارد. من نمی خواهم شما در همان تله پولی بیفتید که می بینم کارآفرینان جدید و کهنه کار بارها و بارها در آن گرفتار می شوند.

وسوسه ارزش درک شده

بیایید این وسوسه را با عبارات قابل درک تر بیان کنیم – یا شاید کمتر قابل درک سوال “آیا استارتاپ واقعا یک استارتاپ است؟” از همان جایی است که سوال “آیا NFT واقعاً ارزشی دارد؟”

یک طرف پاسخ می دهد بله، کاملا. NFT نه تنها دارای ارزش است، بلکه دارای ارزش ذاتی است که به قدری اشتباه گرفته شده است، که قرار گرفتن در محصول فعلی سرمایه گذاران آینده نگر NFT به این معناست که خود را برای یک بار در یک نسل ثروت بادآورده ایجاد کنید.

اگر رمزارز را حساب کنید، دو بار در یک نسل است.

طرف میگه نه NFT ها در بهترین حالت، مشتقی از کلاهبرداری رمزنگاری و در بدترین حالت، یک طرح دیجیتال پونزی هستند. با این حال، هرکسی که در زمانی که Bored Apes ارزان بود، یک Bored Ape خریده باشد، قطعاً از بالای آن هرم خاص می‌خندد.

بسیاری از ما – مانند 99 درصد از مردم جهان – در نهایت فقط در برابر این سوال شانه خالی می کنیم، زیرا پاسخ دقیق تر و پیچیده تر از زمانی است که برای آن داریم.

ولی ماآآآبی ما در OpenSea و Decentraland بازی خواهیم کرد – فقط در مورد.

وقتی یک استارتاپ به یک طرح تبدیل می شود

همان سناریو که کمی متفاوت اعمال می‌شود، اما تقریباً همیشه با استفاده از کتاب بازی یکسان، توضیح می‌دهد که چگونه برخی از کارآفرینان استارت‌آپ‌هایی را پیدا کردند که واقعاً استارت‌آپ نیستند، اما بازارسازان مینی مالی هستند.

ارز بازار آن‌ها گزینه‌هایی در یک استارت‌آپ است که ممکن است (یا نمی‌تواند) مقدار غیر خدایی پولی را برای تبلیغ علم، مدل کسب‌وکار یا وسیله‌ای سرمایه‌گذاری به دست بیاورد که ظریف‌تر و پیچیده‌تر از آن چیزی است که بیشتر مردم می‌خواهند وقت بگذارند تا بفهمند.

یک نمونه بلادرنگ را می توان در آواز قو دیوانگی SPAC یافت.

آیا SPAC واقعا یک IPO است؟ بستگی داره از کی بپرسی شرکت‌های Legit Sand Hill Road VC و صندوق‌های سرمایه‌گذاری خصوصی پرهزینه، SPAC را به عنوان یک وسیله مالی ساده مشروع می‌سازند تا شرکت‌های پرتفوی خود را با “سر و صدا” کمتری به عموم تبدیل کنند.

“سر و صدا” فقط یک کلمه فانتزی برای “دقت لازم” است.

اما نیازی به SPAC نیست تا یک استارت‌آپ کمتر و کمتر شبیه یک استارت‌آپ و بیشتر و بیشتر شبیه یک طرح باشد. تقریباً هر تزریق سرمایه به یک شرکت برای تأمین مالی یک علم یا مدل تجاری اثبات نشده انجام خواهد شد.

انگیزه سرمایه گذاری

اگر یک NFT فقط به عنوان یک نقطه داده در یک بلاک چین وجود داشته باشد، آیا هنوز ارزش دارد؟

و اگر یک SPAC قبل از اینکه چیزی که مردم در آن سرمایه گذاری می کنند یک نهاد شناخته شده باشد، سهام را به مردم عرضه کند، آیا این یک سرمایه گذاری عمومی در یک شرکت است؟

اگر یک استارتاپ تمام وقت، سرمایه، منابع و اشتراک فکری خود را صرف افزایش دور بعدی خود کند، آیا واقعاً قابل سرمایه گذاری است؟

باز هم، ظرافت و پیچیدگی این سوال ممکن است شما را وادار به بالا انداختن شانه کند.

جمع آوری پول یک مسئولیت است، به ندرت یک الزام است. بودجه خارجی هرگز یک پاسخ، به سادگی یک جعبه بیشتر و بزرگتر را باز می کند سوالات. این وزنی است که روی شانه های یک استارت آپ افتاده است، نه استروئیدهایی که به میزان سوختگی شرکت تزریق می شود.

و مطمئناً، هر استارت‌آپی به آن تزریق استروئیدها نیاز دارد – پول نقد عملیاتی برای پیشرفت در رشد و مقیاس. گاهی اوقات این پول نقد از جیب موسس و از زیر بالشتک های مبل بیرون می آید. در مواقع دیگر، بیشتر از آنچه که بیشتر مردم فکر می‌کنند، از مشتریان به شکل درآمد و سود حاصل می‌شود.

اما تزریقی که سرفصل‌ترین سرفصل‌ها را می‌سازد – برای همین مهم است فقط سرفصل ها – تزریق وجوهی است که از یک سرمایه گذار، به ویژه یک سرمایه گذار شناخته شده و با جیب عمیق انجام می شود.

اما هنگامی که یک استارتاپ روی تردمیل سرمایه گذاری می رود، اغلب به نقطه ای می رسد که آن استارتاپ فقط برای رسیدن به دور بعدی خود وجود دارد. کلاهبرداری نیست. تشخیص آنها بسیار ساده تر است. این یک طرح است.

طرح ها می توانند به اندازه کافی بی گناه شروع شوند. هیچ بنیان‌گذاری در ذهن درست خود نمی‌خواهد شانس گسترش باند خود را رد کند. و هر مدیر عاملی که واقعاً یک مدیر عامل است، باید تصمیم بگیرد که چقدر مایل است دیدگاه خود را برای انطباق با قوانین جدیدی که پول خارجی همیشه به ارمغان می آورد، گسترش دهد یا خم کند.

مدیران اجرایی خوب پول را نه به این دلیل که به آن نیاز دارند، بلکه به این دلیل که برای آن برنامه دارند، می گیرند. اطمینان حاصل کنید که وقتی تصمیم می‌گیرید که استارت‌آپ شما فقط با تزریق استروئیدها در قالب سرمایه‌گذاری خارجی وجود دارد، آن برنامه را دارید و می‌خواهید به آن پایبند باشید.

زیرا اگر این کار را نکنید، راه رسیدن به این طرح با آن یک تصمیم بد رهبری شروع می شود.

نظراتی که در اینجا توسط ستون نویسان Inc.com بیان می شود، نظرات خودشان است، نه نظرات Inc.com.