چگونه افراد باهوش عاطفی از قانون خطوط هوایی آمریکا برای تبدیل شدن به رهبران قدرتمندتر استفاده می کنند

[ad_1]

این همچنین درباره اشتباه بزرگی است که بسیاری از رهبران آینده دار مرتکب می شوند: اجازه می دهند احساسات خود تصمیمات را دیکته کنند، بدون اینکه بدانند چگونه آنها را تضعیف می کنند. قدرت آنها در این فرآیند

من این پدیده را می نامم قانون خطوط هوایی آمریکا، اما این به این دلیل نیست که مردم خطوط هوایی امریکن به ویژه مستعد این اشتباه هستند.

در عوض، به این دلیل است که داگ پارکر، مدیر اجرایی امریکن ایرلاینز بود که بهترین توضیح ساده را از مشکلی که تا به حال دیده‌ام (همراه با نحوه اجتناب از آن) ارائه کرد.

اولویت را تغییر ندهید

پارکر درست قبل از شیوع بیماری همه گیر مصاحبه ای انجام داد و در آن توضیح داد که پرواز با خطوط هوایی خود به عنوان مدیر عامل برای او چگونه است. از جمله نکات او:

  • اول، پارکر علاوه بر پرواز برای حمل و نقل مانند همه ما، پرواز می کند تا چشمانش را باز نگه دارد و ببیند واقعاً در شرکتی که سال ها رهبری آن را بر عهده داشته است، چه خبر است.
  • دوم، معلوم می شود که پارکر عمدتاً به صورت ناشناس پرواز می کند، زیرا در حالی که او از «داگ» استفاده می کند، در واقع این نام میانی اوست. کارت پرواز، کارت اعتباری و شناسنامه او نوشته شده بود “ویلیام پارکر”، بنابراین ممکن است کارمندان او را نشناسند.
  • سوم، و این غذای آماده واقعی است، پارکر گفت که یاد گرفته است وقتی در فرودگاه یا هواپیما است، زبانش را نگه دارد، و فرآیندهای خطوط هوایی را می بیند که به درستی کار نمی کنند.

همانطور که او به میشلین مینارد گفته است، در اینجا دلیل آن است پسر امتیاز:

“شما نمی خواهید اولویت کاری را تغییر دهید که در اولویت نیست. شما می خواهید مراقب باشید که مردم کاری را که انجام می دهند کنار نگذارند تا بتوانند از چیزی که شما متوجه شده اید مراقبت کنند.”

تاثیر مضاعف

نمی‌دانم پارکر در چه اوایل زندگی حرفه‌ای خود به این موضوع پی برد، اما فکر می‌کنم این یک نقطه به موقع است، به‌ویژه با توجه به اینکه او اواخر این ماه از سمت خود به عنوان مدیرعامل کنار خواهد رفت.

تقریباً برای هر رهبر، در هر صنعت یا هر رابطه ای کاربرد دارد. و دو اصل کلیدی هوش هیجانی را در هنگام کسب و کار نشان می دهد:

  • مراقب باشید که اجازه ندهید واکنش‌های احساسی واکنش‌های عملی شما را دیکته کند (بر خلاف اعمال منطقی و متفکرانه).
  • آگاه بودن از پیام‌های احساسی که ممکن است با افرادی که رهبری می‌کنید (در نظر گرفته شده یا نه)، همراه با راهنمایی‌های واقعی و عملی‌تان ارتباط برقرار کنید.

در اینجا، ما یک موقعیت با تاثیر مضاعف داریم، که در آن ارائه پیشنهادات سریع بر اساس واکنش‌های احساسی، یک واکنش عاطفی اضافی در افراد دیگر ایجاد می‌کند.

صرف این واقعیت که مدیر عامل به آنها گفته است کاری انجام دهند اهمیت بیشتری پیدا می کند.

مراقب مرزها باش

بیایید این را با مثال دیگری از تاریخ توضیح دهیم – نمونه ای که کمی قدیمی است، اما ممکن است برای شما خنده دار باشد. این در مورد جی. ادگار هوور است که برای نزدیک به 50 سال در طول قرن 20 مدیر FBI بود.

همانطور که داستان پیش می رود، یک بار یک مامور یادداشتی برای کارگردان درباره یک تحقیق نوشت. هوور آن را با دست نوشته ای در بالای صفحه به او برگرداند: “مواظب مرزها باش!”

به جای درخواست راهنمایی بیشتر (هوور ترسناک بود)، مامور به سادگی حدس می زد که منظور کارگردان چیست و دیگر ماموران FBI را به سمت مرزهای بین المللی با مکزیک و کانادا هدایت کرد.

فقط بعداً کسی متوجه شد که منظور هوور در واقع چیست: یادداشت او هیچ ربطی به مرزهای بین المللی نداشت. او به سادگی از این که نماینده از حاشیه های بسیار باریک (“حاشیه”) در یادداشت استفاده کرده بود، آزرده خاطر بود.

“رئیس همین پایین بود…”

یک مثال دیگر، کمی عمومی‌تر: برای اعمال این قانون، نیازی به اداره یک شرکت هواپیمایی یا یک نیروی تحقیقاتی عظیم دولتی ندارید.

تصور کنید که مدیر عامل یک کارخانه کوچک هستید و ارزیابی استراتژیک شما همیشه این بوده است که کنترل کیفیت باید اولویت شماره 1 باشد.

اما در حالی که روی زمین هستید، متوجه می شوید که سرعت تولید عقب مانده است. احساس مضطرب یا بی دست و پا می کنید، یا شاید فقط می خواهید الهام بخش مردم باشید و به عنوان یک رئیس خوب شناخته شوید. بنابراین، شما تشویق و یک چالش را ارائه می دهید:

“اگر ما بتوانیم ویجت های X را تا پایان این تغییر ایجاد کنیم، همه یک جایزه دریافت می کنند.”

تیم هیجان زده است و آنها کمی سریعتر کار می کنند. اما، به آنچه انجام داده‌اید نگاه کنید: شما یک «مهم‌ترین چیز» رقابتی را به عملیات خود معرفی کرده‌اید، و آن را به روشی غیرفعال انجام داده‌اید.

  1. بله، کنترل کیفیت اولویت اول است.
  2. به جز زمانی که رئیس اینجا بیاید و تصمیم بگیرد که سرعت مهمتر است.

انجام این کار گهگاهی احتمالاً تأثیر قابل توجهی ندارد، اما اگر به آن عادت کنید تأثیر تجمعی را تصور کنید.

  • رئیس می خواست بداند چرا این همه مردم جلوی کف کارخانه ایستاده اند.
  • “او تعجب کرد که چرا اتاق استراحت اینقدر به هم ریخته است.”
  • وی گفت: هزینه های سفر ما نسبت به ماه گذشته 10 درصد افزایش داشته است.

اگر در این فرآیند احساسات قابل توجهی از خود نشان دهید، احتمالاً اولویت های ناخواسته ایجاد می کنید.

رئیس اینجا پایین بود، و می‌خواست بداند چرا این همه مردم در اطراف ایستاده‌اند.

“اگر همه چیز در اولویت باشد…”

این نیست که شما فقط می توانید یک اولویت داشته باشید یا ارتباط برقرار کنید. در واقع، این یک حقیقت تجاری است که شما احتمالاً باید مجموعه کاملی از خواسته های رقیب را مدیریت کنید.

تمرین «قانون خطوط هوایی آمریکا» (من حدس می‌زنم می‌توانیم آن را «قانون جی. ادگار هوور» بنامیم، اما اکنون مطمئن هستم که چند نفر از خوانندگان او را به یاد خواهند آورد) به این معنی است که قبل از بیان این نوع اظهارات، ابتدا فکر کنید.

ما زمان زیادی را صرف بررسی هوش هیجانی و رهبری کردیم و به درستی هم همینطور بود. اگر بتوانید یاد بگیرید که هم از احساسات خود و هم از احساسات اطرافیانتان استفاده کنید تا احتمال دستیابی به اهداف نهایی خود را افزایش دهید، احتمالاً چیز خوبی است.

همانطور که در کتاب الکترونیکی رایگان خود به این نکته اشاره می کنم، 9 عادت هوشمندانه افراد با هوش هیجانی بسیار بالا، این نیز در مورد کنترل احساسات است تا قدرت خود را کم نکنید.

اگر به هر مشکلی واکنش عاطفی نشان دهید، احساسات شما نشانگر فوریت است. و اگر بگویید همه چیز در اولویت است، در نهایت هیچ چیز در اولویت نخواهد بود.

نظراتی که در اینجا توسط ستون نویسان Inc.com بیان می شود، نظرات خودشان است، نه نظرات Inc.com.



[ad_2]