[ad_1]
با انقضای اجاره دفتر ما در 1 سال، تیم مدیریت CFOshare نمیتوانست تصمیم بگیرد که آیا به ترتیب کاری ترکیبی فعلی خود ادامه دهد، در یک دفتر جدیدتر سرمایهگذاری کند یا به 100٪ از راه دور منتقل شود. جیک، مدیر اجرایی، پیشنهاد کرد: «بیایید از کارمندان بپرسیم که چه میخواهند.
معلوم شد که ایده وحشتناکی است.
نظرسنجیها و گروههای کانونی سیستمی برای سنجش احساسات کارکنان و همچنین جذب سرمایه هستند. اما آیا آنها ابزارهای مؤثری برای سیاست گذاری هستند؟ نه اگر سوالی بپرسید که “چی می خواهید” که به اصل موضوع نمی رسد. برخی از سوالات بد از نظرسنجی ما عبارتند از:
- آیا می خواهید دفتری در آن کار کنید؟
- هر چند وقت یک بار می خواهید به دفتر بروید؟
- چه نوع امکاناتی را در یک دفتر می خواهید؟
نظرسنجی ما نشان داد که تیم یک دفتر میخواست. بنابراین ما شروع به جستجوی یک دفتر جدید کردیم …
مشکل دادن آنچه به کارمندان می خواهند
تیم مدیریت ما گرفتار The Arrival Fallacy شد – این باور که مردم وقتی آنچه را که می خواهند داشته باشند خوشحال خواهند شد. این باور اکثراً نادرست است. چرا؟ ما چیزهایی را که ما را خوشحال می کند آرزو نمی کنیم. در عوض، مطابق با تئوری تکامل، ما چیزهایی را می خواهیم که به ما در انتشار کمک کنند. پول، جنس و موقعیت اگرچه مطالعات علمی به طور مداوم ثابت می کند که ثروتمند بودن، داشتن رابطه جنسی زیاد، و مشهور یا قدرتمند بودن ما را شادتر نمی کند، ناخودآگاه پستانداران ما را هیپنوتیزم می کند. ما خودمان را متقاعد میکنیم که وقتی چیزهایی را که میخواهیم داشته باشیم، بالاخره خوشحال میشویم (مثلاً “اگر فقط میتوانستم در یک شرکت فناوری جالب شغلی پیدا کنم، در محل کار خوشحال میشدم.”)
خوشبختی زمانی به دست نمی آید که ما به هدف خواسته های خود “می رسیم”. در عوض، ما ناگزیر ناامید می شویم و مجبور می شویم با زندگی نارضایتی خود مقابله کنیم (فکر کنید: بحران میانسالی) یا مغالطه ورود را با یک هدف جدید تداوم بخشیم (“وقتی رسیدم” ترفیع و افزایش حقوق، پس من خوشحال خواهم شد…”)
چگونه می توانید آنچه را که کارمندان می گویند می خواهند مدیریت کنید؟ مدیریت سلسله مراتبی سنتی a la Jack Welch هیچ مشکلی در انکار آنچه کارکنان می خواهند ندارد. اما مدیریت مدرن با محوریت هزاره سازگارتر است و به ندرت مغالطه ورود را در نظر می گیرد – که دادن یک دفتر به کارمندان ما ممکن است اصلا آنها را خوشحال نکند.
غافل از همه اینها، مدیریت CFOshare به جستجوی طولانی در چندین دفتر پرداخت. بازار دفاتر فعلی سخت است و صاحبخانه ها خواهان اجاره طولانی مدت و نرخ های بالا هستند. ماه ها تلاش بدون نتیجه گذشت. خستگی شروع شد و تصمیم گرفتیم کل وضعیت دفتر را دوباره بررسی کنیم.
ما با پرسیدن سوالات مختلف شروع کردیم.
پرسیدن سوالات درست از کارکنان
“الان چند وقت یکبار کارمندان به دفتر می روند؟ چرا آنقدر که شما می خواهید زیاد نیست؟”
“شما در مورد همکاری با هم تیمی ها روی تخته سفید صحبت می کنید، اما اکثر اوقات افراد به تنهایی با هدفون کار می کنند. جلسات همکاری چند وقت یکبار برگزار می شود؟”
“شما می گویید دوست دارید تیم را ببینید، اما دو روز گذشته جلسه تمام کارکنان در محل را از دست دادید. چه چیزی مانع حضور شما شد؟
با پرسیدن سوالات درست متوجه شدیم که تیم ما دفتر نمی خواهد. آنها یک زندگی اداری فانتزی می خواستند: زندگی پر از تعاملات اجتماعی غنی، گفتگوهای فکری نیروبخش، و رفاقت قوی.
اما آن زندگی اداری یک افسانه است. زندگی واقعی اداری شامل 90 دقیقه رفت و آمد در ترافیک، وقفه ناشی از مکالمات پر سر و صدا، و همکاران غیراجتماعی است که خود را حفظ می کنند و رفاقت را خفه می کنند.
این بدان معنا نیست که یک دفتر فاقد تعامل اجتماعی غنی یا بحث های نیروبخش است. در عوض، زندگی اداری با هزینه ای همراه است که ممکن است کارمندان شما مایل به پرداخت آن نباشند.
به عنوان مثال، همکار من مت مدافع بزرگ کار در دفتر است. اما در میان جستجوی دفتر جدید ما در دنور، او اعلام کرد که به شهر نیویورک نقل مکان می کند، جایی که ما دفتری نداریم.
“من فکر می کردم از تعاملات اداری لذت می برید، پس چرا از دفتر دور می شوید؟” از او پرسیدم.
مت پاسخ داد: “من از آنها لذت می برم، اما از نیویورک بیشتر لذت می برم.”
اکثر کارمندان ما نسخه مخصوص به خود را از نیویورک دارند که آنها را از رفتن به دفتر باز می دارد: اجتناب از رفت و آمد، لباس پوشیدن معمولی، راحتی در خانه، نزدیکی سگشان و غیره.
مدیریت CFOshare رویکرد ما را تغییر داد و در عوض از تیم ما پرسید: “اگر این تصمیم شما بود، چه کاری را انتخاب می کردید؟” به نظر می رسد که پاسخ دادن به این سؤال برای کارمندان دشوارتر است. باید هزینه اجاره، تعهد اجاره نامه، امکان استفاده نکردن هم تیمی ها از دفتر و بی اعتباری برای تصمیم گیری اشتباه را در نظر گرفت. در حین فکر کردن به این سوال، کارمندان همچنین شروع به تفکر خلاقانه در مورد چگونگی استفاده متفاوت از بودجه اجاره در رویدادهای سرگرم کننده یا پاداش های کارکنان کردند.
“چه تصمیمی می گیری؟” تفکر مالکیت را القا می کند و پاسخ های کاملاً متفاوتی نسبت به “چه می خواهید؟” در مورد ما، تیم ترجیح می دهد از خانه کار کند و از پس انداز اجاره برای یک سفر شرکتی شش ماهه به مکزیک استفاده کند. این سفرها شامل تیم سازی، جلسات استراتژی تجاری و تعطیلات رایگان برای کارمندان خواهد بود. این راه حل ابتکاری نه تنها هزینه های سربار و ریسک اجاره را کاهش می دهد، بلکه میل واقعی تیم را برای رفاقت، تعاملات اجتماعی، و بحث های فکری نیروبخش برآورده می کند.
آیا از کارمندان خود سوال اشتباهی می پرسید؟ اگر از پرسیدن “چه می خواهید؟” دست بردارید، پاسخ آنها چگونه تغییر می کند. و در عوض پرسید “چه تصمیمی می گیری؟”
[ad_2]