[ad_1]
یک مشکل اساسی در نحوه نگاه ما به رهبری وجود دارد. اکثر ما، و این شامل اکثر رهبران می شود، با این تصور نادرست زندگی می کنیم که رهبران خوب، ابرانسان های قهرمان هستند. اما ما انتظار نداریم که آنها بتوانند از ساختمان های بلند در یک حد جهش کنند. شایعه استثنایی بودن آنها در واقع بدتر است. ما به این باور رسیده ایم که یک نفر می تواند همه کارها را انجام دهد: هر مشکلی را ببیند و حل کند. ایده پردازی و نوآوری بی حد و حصر؛ و مهمتر از همه، همیشه پاسخ خواهد داشت. از آنجا که ما انتظار این چیزها را داریم، همچنین معتقدیم که فردی که در اوج چارت سازمانی قرار دارد باید تا حد زیادی بدون چالش پیش رود. در قلب خود و از طریق تجربیات خود، می دانیم که افسانه “رهبر = قهرمان” درست نیست. حتی رهبران هم حداقل برای مدتی می دانند. اما با گذشت زمان بسیاری از رهبران فراموش می کنند. هنگامی که آنها این کار را انجام می دهند، تمایل به ایجاد محیطی که در آن به ندرت و اگر هرگز به چالش کشیده شوند، افزایش می یابد. با این حال، بدون چالش رفتن، برای هر رهبر که امیدوار است به خوبی رهبری کند، یک مشکل بزرگ است. تاریخ رهبران و قهرمانان این حقیقت را ثابت می کند.
سفر رهبر-قهرمان
این نویسنده جوزف کمبل بود که برای اولین بار در طول قرن ها به داستان های رهبران و قهرمانان استثنایی نگاه کرد و مشابهت ها را در تکامل آنها دنبال کرد. او آن تکامل را سفر قهرمان نامید. نکته قابل توجه، او همچنین از آن به عنوان یک “تک نام” یاد کرد، اصطلاحی که او ابداع کرد که اهمیت نامتناسبی را که ما به بخشهای خاصی از سفر میدهیم، به ویژه ماجرایی که قهرمان آغاز میکند، بحران محوری که با آن روبرو میشوند و بازگشت پیروزمندانهشان روشن میکند. خانه نسخه هالیوودی قهرمانان و رهبران اغلب بر آن بخش ها و آن بخش ها به تنهایی تمرکز می کند و تمایل دارد سفر رهبر را به عنوان یک امر خطی یکباره توصیف کند. سفر واقعی یک رهبر مؤثر کاملاً متفاوت است. در واقع، کمپبل روشن کرد که چندین عامل دیگر وجود دارد که رهبر را چه کسی میسازد، عناصری که هالیوود و بسیاری از مدیران به طور ناخوشایندی فراموش میکنند، اما شما نباید.
سه عنصر فراموش شده رهبر موفق
رهبری فراتر از رهبر
اولین حقیقت فراموش شده ای که کمبل شناسایی کرد این است که اکثر رهبران به جای اینکه همه چیز را دانا یا همه چیز توانا باشند، اغلب نمی توانند کامل بودن کار را در دست خود یا راه حل را حداقل در ابتدا ببینند. در واقع، کمپبل به وضوح می گوید، آنها به دیگران کمک می کنند تا ببینند. معادل دنیای شرکت ها بسیار آشناست و شامل داستان هایی مانند آنچه هنوز در مورد اپل و استیو جابز گفته می شود می باشد. در آن، جابز از همان ابتدا به عنوان مخترع آیپاد و آیفون و قهرمان بیامان که دیگران دنبال میکنند، بازی میکند. در حقیقت، نه تنها تیمی متشکل از صدها نفر به آن نیاز داشتند، بلکه این افراد دیگر در اپل بودند که ایدهها را به وجود آوردند و باید جابز را متقاعد میکردند. رهبران باید نسبت به ایده های جدید و این واقعیت که بسیاری از آنها، اگر نه بیشتر، از دیگران سرچشمه می گیرند، باز باشند.
بحرانی بودن به چالش کشیده شدن
دومین بخش انتقادی نادرست نظریه کمبل، اعتقاد به بحران منحصر به فردی است که نیاز به حل دارد. کمبل مشاهده کرد که رهبران و قهرمانان در حقیقت با چالش های مکرر در طول سفر خود و فراتر از آن روبرو هستند. مهمتر از همه، کسانی که به چالش کشیده می شوند شامل بازجویی توسط اطرافیانشان می شود، از جمله اینکه به چالش کشیده می شوند تا شیوه رهبری خود را تغییر دهند. کمپبل به بسیاری از رهبران پیشنهاد می کند که در ابتدا با چنین چالشی مبارزه کنند. اما او همچنین تصریح می کند که پذیرش نیاز به تکامل مکرر به عنوان یک رهبر، به ناچار کلید آزاد کردن رهبر برای مؤثر، تأثیرگذار و حتی قهرمان است.
ماهیت دایره ای تکامل به عنوان یک رهبر.
سومین درس نادیده گرفته شده نظریه کمپبل از همه مهمتر است: سفر یک رهبر واقعاً تأثیرگذار خطی نیست. دایره ای است به چالش کشیدن، اجازه دادن به دیگران برای رهبری، و تکامل به عنوان یک رهبر هرگز کار انجام نمی شود.
چرا رهبران از چالش اجتناب می کنند – و چرا نباید؟
بیایید صریح باشیم. به چالش کشیده شدن در بهترین حالت، ناخوشایند است. این به معنای کاهش سرعت است – شنیدن چالش، پردازش آن و پاسخ مناسب. چالش می تواند همچنان آزاردهنده تر باشد، زیرا می تواند نیاز به محاسبه مجدد یا صاف کردن جهت تغییر را در کانون توجه قرار دهد. حتی می تواند به معنای اعتراف به اشتباه شما باشد. چالش نه تنها به ترس اولیه از اشتباه بودن ضربه می زند، بلکه به این ترس دوقلو در بین رهبران وارد می شود که دیگران آن را ببینند و به نوعی آنها را کمتر دیده باشند. دقیقاً برعکس اغلب اوقات درست است. چرخه طبیعی و ضروری چالش، بازنگری، و در صورت لزوم، بازنگری، ضروری ترین بخش معنای یک رهبر بزرگ و حتی معنای قهرمان بودن به معنای واقعی است.
ما اغلب به رهبران ارشد در تجارت نگاه می کنیم همانطور که زمانی به پزشکان، رئیس جمهورها و قهرمانان کتاب های مصور نگاه می کردیم، در حالی که در واقع همه آنها، به جز سوپرمن و زن شگفت انگیز، ناگزیر انسان های معمولی هستند. حتی انسان های معمولی هم گهگاهی قادر به شاهکارهای بزرگ هستند. اما عظمت سازمانی مستلزم موفقیتهای مکرر است، ناگزیر به عنوان یک وظیفه برای بسیاری، نه برای یک نفر. به طور خلاصه، بزرگترین چالش برای رهبران امروز، این است که آنها باید مایل به چالش باشند.
[ad_2]