درس کلیدی رهبری که از ایلان ماسک آموختم



شرکت من Velo3D چند سالی است که تامین کننده SpaceX است. به‌عنوان یک تامین‌کننده مهم تولید مواد افزودنی برای SpaceX، من با ایلان ماسک صحبت کرده‌ام. من همچنین سوالات زیادی از افراد علاقه مند به موضوعات گفتگوی ما داشته ام. همانطور که اتفاق می افتد، من هرگز تمایلی به افشای آنچه در مورد آن صحبت می کنیم تا کنون نداشته ام.

هفته گذشته، یکی از عمیق ترین درس های رهبری را از ایلان دریافت کردم. و آن را به شیوه ای کم بیان و صبورانه ارائه کرد، من له شدم، سپاسگزار و با نیاز مبرم به اشتراک گذاشتن آن.

شرکت من اخیراً به یک مرکز تولیدی براق جدید در فرمونت، کالیفرنیا گسترش یافته است. این حرکت مصادف شد با تولید گسترده پرینترهای سه بعدی فلزی درجه صنعتی ما. نشستن در بالای لیست ما سفارش بزرگی از SpaceX است. افزایش مقیاس ما نمی توانست در زمان سخت تری رخ دهد. کمبودهای زنجیره تامین و محدودیت‌های کووید، مؤلفه‌ها و چالش‌های آمادگی تسهیلات زیادی را معرفی کردند.

جمعه گذشته، فهمیدم که گلوگاه بزرگ ما قدرت است. ما به سادگی قدرت کافی در ساختمان نداشتیم. شرکت برق منطقه ای ما اتصال به شبکه را از نوامبر به تعویق انداخته است و مشخص نبود که چه زمانی اتصال کامل می شود. به عنوان یک توقف، ما روی ژنراتورهای مورد تایید شهر کار می کردیم. تیم فعال ما یک ژنراتور بزرگ برای راه اندازی کل ساختمان خریداری کرد، اما برای اتصال ژنراتور به ساختمان اصلی به تاییدیه شهر نیاز داشتیم.

با وجود اینکه تیم امکانات ما تقریباً یک ماه در تعقیب شهر بود، نتوانستیم پیشرفتی داشته باشیم. وقتی این را شنیدم با خودم فکر کردم من کسی را می شناسم که یک کارخانه واقعاً بزرگ در شهر دارد، شاید بتواند کمک کند. به هر حال، تسلا همسایه ما در آن طرف خیابان است، و شرط می بندم که آنها رابطه خوبی با شهر دارند. تصمیم گرفتم با ایلان تماس بگیرم تا ببینم آیا او می تواند به سرعت بخشیدن به اوضاع کمک کند.

بعدازظهر جمعه به ایلان ایمیلی فرستادم که در آن کل وضعیت را توضیح داد و روز بعد با من تماس گرفت. گفتگوی ما بسیار کوتاه بود، شاید دو دقیقه. او چند سوال پرسید تا شرایط را بفهمد و بعد از من پرسید: “خودت پایین رفتی شهر؟ این کار را می کردم.” پاسخ من: “دقیقاً به همین دلیل با شما تماس گرفتم. نام شما تأثیرگذارتر از نام من است و تصور می کنم تماس شما معنی دارتر باشد.”

پاسخ او ارزش طلا داشت: “نه، نه، تو نمی فهمی. من این کار را انجام می دادم حتی قبل از اینکه کسی بداند ایلان ماسک کیست.”

من مات شده بودم سادگی نصیحت او مرا شوکه کرد. حتی این امکان را در نظر نگرفتم که خودم به شهرستان بروم و مجوز بگیرم. راستش من نمی دانستم این فرآیند شامل چه چیزی است. دولت همیشه به عنوان این موجود غول پیکر و غیرقابل توضیح در ذهن من ظاهر می شد که نمی توان با آن حرکت کرد یا با آن مذاکره کرد. در همان زمان، از اینکه از ایلان خواستم از طرف ما مداخله کند، احساس حماقت و کمی شرم کردم.

با وجود اینکه کمی احمقانه احساس می کردم، به او گفتم که خودم به شهر می روم و سعی می کنم این کار را انجام دهم. وی افزود: تعداد کمی از مدیران عامل برای درخواست مجوز به شهرستان مراجعه می کنند، زمانی که شما انجام می دهید نشان می دهید که چقدر برای شما حیاتی است و درخواست شما را جدی تر می گیرند و اگر تا دوشنبه جواب نداد به من اطلاع دهید. و من با آنها تماس خواهم گرفت.”

این گفتگو و کل زنجیره رویدادها یکی از عمیق‌ترین درس‌هایی بود که در حرفه‌ام داشتم – این ایده که وقتی همه چیز شکست می‌خورد، شما به عنوان یک رهبر باید آستین‌ها را بالا بزنید و کار را انجام دهید.

برای روشن بودن، این به این دلیل نیست که نمی توانید روی دیگران حساب کنید. برعکس – رفتن مایل بیشتر و تلاش برای کمک به تیم خود در زمانی که آنها در حال مبارزه هستند می تواند ارزش بسیار زیادی داشته باشد. با انجام آن اقدام، به تیم خود و به ذینفعان خارجی نشان می‌دهید که برایتان اهمیت قائل هستید و می‌خواهید آنها را تشویق کنید و انگیزه دهید که در صورت فراخوانی نیز رهبری کنند.

در حالی که قبلاً این را در موقعیت‌های دیگر به کار برده‌ام، اکنون می‌دانم که موقعیت‌های زیادی وجود دارد که این کار را نکرده‌ام – بیشتر از ترس این که ارزشی اضافه نکنم یا از قلمرو مدیریت خرد فراتر بروم. اکنون می دانم که این رویکرد اشتباهی بود.

در اینجا چند نکته اضافی از گفتگوی من با ایلان وجود دارد که معتقدم ارزش به اشتراک گذاشتن را دارد.

شما می توانید آن را انجام دهید.

چرا خودم به شهر رفتن فکر نکردم؟ راستش، برخورد با دولت محلی در ذهن من خیلی سخت به نظر می رسید. اما دیدگاه ایلان مبنی بر اینکه او پیروز خواهد شد و راهی برای انجام آن خواهد یافت، درسی است که به نظر من الهام بخش ترین است.

برای انجام کارهای غیرممکن، به این باور نیاز دارید که می توانید هر کاری را انجام دهید. اگر سخت کار کنید و خلاقانه فکر کنید و شکست را به عنوان یک گزینه قبول نکنید، احتمال موفقیت شما بیشتر از شکست است. داوود اگر شجاعت رویارویی با او را نداشت، نمی توانست بر جالوت پیروز شود.

کمک بخواهید.

چرا تیم زودتر از من کمک نخواست؟ میل انسانی وجود دارد که نخواهد مشکلات را بر سر افراد دیگر انباشته کند. همه ما مرتکب این اشتباه می‌شویم، بنابراین باید یاد بگیریم که چه زمانی درخواست کمک کنیم، به‌ویژه زمانی که ریسک‌ها زیاد است، و دیدگاه‌های مختلف می‌تواند به حل یک مشکل چالش‌برانگیز کمک کند.

تحویل مهم است

رفتار آرام و متواضع الون به من توضیح داد که چه کار کنم، و مهمتر از آن، چرا این کار را انجام دهم، ساده بود و من را تحقیر نمی کرد. در واقع، آن را به من الهام بخشید. نکته کلیدی اینجا زمانی بود که او گفت: “بیشتر مدیران اجرایی این کار را انجام نمی دهند.” سخنان او باعث نشد که احساس کنم شکست خورده ای هستم که کارشان را انجام نمی دهم، بلکه به من این فرصت را داد که بازیگری کنم، ستاره باشم و فراتر از آن بروم.

در این مرحله، احتمالاً از خود می پرسید که چگونه همه چیز به پایان رسید. خوب، خوشحالم که بگویم ما مجوز خود را دریافت کردیم و در حال فعال شدن برق تاسیسات جدید خود هستیم.

البته حق با ایلان بود. وقتی اداره بازرسی و مجوز ما را دید و وقتی توضیح دادیم که چرا به آنجا آمدیم، بیش از حد مایل به کمک بودند. کارمندان شهر فرمونت که با من ملاقات کردند بسیار مفید بودند. من نمی توانم به اندازه کافی استرس داشته باشم. این مورد نادیده گرفته شدن یا بی کفایتی نبود – ما فقط باید نشان می دادیم که وضعیتمان چقدر بحرانی است و آنها برای یافتن راه حل از آن فراتر رفتند.

خوشحالم که مجوز را گرفتیم، اما حتی اگر نمی گرفتیم، علیرغم پیشنهاد ایلان برای کمک به او باز نمی گشتم. هدف از کمک خواستن از او جلب توجه و اولویت شهر بود و ما به تنهایی توانستیم آن را انجام دهیم.

نظراتی که در اینجا توسط ستون نویسان Inc.com بیان می شود، نظرات خودشان است، نه نظرات Inc.com.