[ad_1]
تو درون نگری یا برون نگر؟
سالها طول کشید تا بتوانم پاسخ درستی برای این سوال پیدا کنم. در بیشتر عمرم، خودم را فردی برونگرا می دانستم. مردم به من می گفتند که ارتباط خوبی دارم، از گذراندن وقت با دیگران لذت می برم، و من فردی بسیار برون گرا هستم. اما زمانی که شروع کردم به یادگیری بیشتر در مورد اینکه برونگرایی (یا برونگرایی) و درونگرایی واقعا چیست، به یک نکته کلیدی رسیدم:
هر چه بیشتر به این موضوع فکر می کردم، بیشتر منطقی می شد. از این گذشته، من راحت تر گوش می کنم تا صحبت کردن. از رفتن به سینما یا بیرون رفتن برای صرف غذا لذت می برم. (همسرم که فردی برون گرا است، حتی از فکر این موضوع عصبانی می شود).
آموختن اینکه من به سمت درونگرایی گرایش دارم، برای من یک کشف بزرگ بود. این به من کمک کرد تا خودآگاهی، عنصر کلیدی هوش هیجانی را ایجاد کنم. و با این خودآگاهی، بینش های کلیدی در مورد نیازهای شخصی من، و رفتارهای استرس زا که وقتی آن نیازها را برآورده نمی کنم، به دست می آید.
به همین ترتیب، دانستن از کدام راه شما تکیه بر مقیاس برون گرایی می تواند تفاوت بزرگی در نحوه اداره کسب و کار شما و نحوه زندگی شما ایجاد کند.
بنابراین، چگونه میدانید که واقعاً درونگرا هستید یا برونگرا؟
به یک سوال ختم می شود.
(اگر این مقاله را مفید میدانید و میخواهید راههای ساده دیگری برای ایجاد هوش هیجانی بدانید، ممکن است بخواهید دوره من، قوانین هوش هیجانی برای زندگی را بررسی کنید.)
چه چیزی به شما انرژی می دهد؟
کارل یونگ روانشناس اولین بار مفاهیم برون گرا (برون گرا) و درون گرا را در مطالعه شخصیت خود در دهه 1920 معرفی کرد.
این ایده بر جایی متمرکز بود که مردم انرژی دریافت می کنند: درونگراها تمایل دارند به درون تمرکز کنند. آنها نیاز به زمانی آرام با افکار و احساسات خود دارند تا دوباره شارژ شوند. در مقابل، برونگراها از گذراندن وقت با دیگران انرژی می گیرند.
درون گرایی و برون گرایی در یک طیف وجود دارند، به این معنی که در حالی که اکثر ما به یک انتهای طیف متمایل می شویم، 100% درون گرا یا برون گرا نیستیم. این موضوع مسائل را پیچیده میکند و تشخیص اینکه یک درونگرا یا برونگرا چگونه به نظر میرسد، چالش برانگیز است.
به عنوان مثال، ممکن است به شما آموزش داده شده باشد که درونگراها ساکت و خجالتی به نظر می رسند، اما این در مورد کسانی که به درونگرایی تمایل دارند صادق نیست. بسیاری از دوستانم تعجب میکنند که من خودم را درونگرا میبینم، زیرا به نظر برونگرا و اجتماعی هستم. اما چیزی که آنها متوجه نمیشوند این است که «برونگرایی» تلفات عاطفی زیادی بر من وارد میکند و مستلزم آن است که وقتی به خانه برمیگردم زمان زیادی برای شارژ کردن بگذارم.
به طور مشابه، برونگراها همیشه پر سر و صدا یا زندگی مهمانی نیستند. آنها ممکن است در سمت ساکت باشند. باز هم به این سوال کلیدی برمی گردد: چه چیزی به آنها انرژی می دهد؟ اگرچه دیگران ممکن است آنها را برون گرا نبینند (یا حتی ممکن است خودشان را اینطور نبینند)، این واقعیت که آنها به دنبال تعاملات اجتماعی هستند، از بودن در جمع لذت می برند و از گذراندن وقت با دیگران انرژی می گیرند، نشان می دهد که آنها به سمت برون گرایی تمایل دارند.
اما ممکن است از خود بپرسید که چرا مهم است؟ چرا باید به این مهم باشم که به کدام انتهای طیف متمایل می شوم؟
هر دلیلی وجود دارد؛ در اینجا دو.
خودآگاهی ایجاد کنید و احساسات خود را مدیریت کنید.
اگر مثل من در تمام آن سالها هستید، ممکن است برای سالها نیازها، محدودیتها و محرکهای “رفتار استرس” خود را اشتباه درک کنید. به عبارت دیگر، شما همچنان در موقعیتهایی قرار میگیرید که باعث میشود حتی بدون اینکه بدانید دچار استرس و دلسردی میشوید.
با وجود اینکه میدانستم بعد از گذراندن وقت با دیگران به زمان نیاز دارم تا دوباره شارژ شوم، اما تا زمانی که با یک مربی شخصی کار کردم کاملاً اذعان کردم که به درونگرایی تمایل دارم. این خودآگاهی جدید به من کمک کرد تا نیازهای خود را با وضوح بیشتری شناسایی کنم، که باعث شد استراتژی هایی برای برآورده کردن آن نیازها و مراقبت بهتر از خودم ایجاد کنم.
برای کارآفرینان، کارآفرینان انفرادی و سایر صاحبان مشاغل، با دانستن اینکه کدام انتهای طیف شما گرایش به سمت می تواند به شما در مدیریت روز و هفته کمک کند. شما بهتر می توانید تشخیص دهید که می خواهید روی کدام جنبه از تجارت تمرکز کنید، چه نقشی را می خواهید ایفا کنید، یا شخصاً می خواهید انرژی خود را در کجا متمرکز کنید.
همه اینها برای سلامت کسب و کار شما مفید است. حتی بیشتر از این، می تواند سلامت جسمی و روانی شما را حفظ کند.
آگاهی اجتماعی ایجاد کنید و روابط خود را مدیریت کنید.
با یادگیری نیازها، محدودیتها و رفتار استرسزای خودتان، میتوانید این کار را در دیگران آسانتر انجام دهید، بنابراین آگاهی اجتماعی ایجاد میکنید. با گذشت زمان، یاد خواهید گرفت که چگونه با دیگران به طور مؤثرتری برخورد کنید، نیازهای آنها را نیز شناسایی و برآورده کنید.
و که به شما کمک می کند ارزش بیشتری برای شبکه خود ایجاد کنید و روابط قوی تری ایجاد کنید – که هر دو فقط به شما و کسب و کار شما کمک می کند.
بنابراین، به یاد داشته باشید: با پرسیدن این سوال که آیا شما درونگرا هستید یا برونگرا، می آموزید که چگونه احساسات را بهتر درک و مدیریت کنید. شما در حال ساختن خود و آگاهی اجتماعی هستید که منجر به هوش هیجانی بالاتر می شود. این به شما کمک می کند تا به خودتان کمک کنید، و برای کمک به دیگران … که می تواند منجر به تبدیل شدن همه افراد به بهترین نسخه از خود شود.
و این نتایجی مانند این است که واقعاً آن را به یک سؤال ارزش پرسیدن تبدیل می کند.
[ad_2]