جک با مشکلی روبرو است که برای بسیاری از رهبران و مربیان مشترک است.
جک معاون ارشد یک شرکت فناوری جهانی است. یک آمریکایی، او رهبری یک
تیمی از کارگران مستقر در ایالات متحده، فیلیپین و سنگاپور. جک اطمینان داد که از عملکرد تیمش ناراضی است، اما نمی تواند دلیل خرابی همه چیز را مشخص کند. او حتی اخیراً چندین کارگر را به دلیل شرکت های دیگر از دست داده بود.پس از مصاحبه با اعضای تیم او، دلایل برای من روشن شد. احساس تعلق در بین اعضای تیم بین المللی – احساس پذیرش و گنجاندن آنها در تیم – رنج می برد.
آنها گزارش دادند که جک و همکاران آمریکاییاش نسبت به تفاوتهای فرهنگی در موقعیتهای زندگیشان بیحساس بودند و اغلب از آنها میخواستند در طول تماسهای ویدیویی جلوی دوربین باشند، حتی پس از بیان اینکه شرایط در حال حاضر برای ویدیو ایدهآل نیست. آنها اغلب سر و صدای پس زمینه کودکان و سایر اعضای خانواده را صدا می کنند و باعث می شود آنها احساس خجالت کنند. جک و همکاران آمریکاییاش هنگام شرکت در گفتگوی قبل از کسب و کار، با صحبتهایشان در مورد ورزشهای آمریکایی باعث میشوند که احساس کنند از جریان خارج شده و طرد شدهاند.
این تیم همچنین پویایی را که من اغلب با رهبرانی که من مربیگری میکنم و تیمهایشان میبینم برجسته میکند: رابطه آنها با جک کاملاً تعاملی بود. آیا جک حتی چیزی در مورد آنها می دانست که به تجارت مربوط نمی شد؟
این پویایی در موارد نادری که جک شخصاً با تیم خود ملاقات می کرد، بهبود نیافت. اگرچه او اغلب به فیلیپین و سنگاپور سفر می کرد، از دیدگاه آنها، جک “چتر نجات” را وارد کرد و آنها را با عجله در جلسات پشت سر هم در مورد به روز رسانی پروژه و عیب یابی هدایت کرد. او همچنین به اعضای تیم اجازه نمیداد جزئیات یا اطلاعات پسزمینهای را ارائه دهند، و وقتی به اندازه کافی شنیده میشد، حرف مردم را با «فهمیدم، فهمیدم» قطع کرد.
در حالی که بسیاری از شرکتها سعی میکنند مشکلات حفظ را با دستمزد بالاتر، مزایای مالی بیشتر یا پاداشهای «تشکر» برطرف کنند، نیاز اساسی به تعلق را نادیده میگیرند. تعلق یک نیاز عاطفی انسان به امنیت و حمایت، احساس پذیرش، شمول و ارتباط برای عضویت در یک گروه است. بر اساس تحقیقات McKinsey، 51 درصد از افرادی که شغل خود را ترک می کنند، به دلیل احساس عدم تعلق این کار را انجام می دهند و 54 درصد گفتند که شرکت خود را به دلیل اینکه احساس ارزشمندی نمی کنند، ترک کرده اند.
ایجاد تعلق می تواند به ویژه برای تیم های جهانی چالش برانگیز – اما حیاتی – باشد، زمانی که تفاوت های فرهنگی و فاصله فیزیکی فضای بیشتری برای سوء تفاهم و محرومیت باقی می گذارد.
در اینجا چند قدمی است که جک برای تقویت تعلق بهتر به تیمش انجام داد.
او از پیشینه فرهنگی خود آگاه شد
جک برای درک بهتر تفاوتهای فرهنگهایی که در تیمش نشان داده میشود، ابتدا باید پیشینه فرهنگی خود و نحوه ارتباط او با دیگران را درک میکرد. جک را تشویق کردم که «ذهن مبتدی» داشته باشد و با صراحت و کنجکاوی درباره دیدگاهها و تجربیات دیگران بیاموزد. این طرز فکر همچنین به او کمک کرد تا همدلی ایجاد کند.
او از خلبان خودکار خارج شد
مانند بسیاری از رهبران، تعامل جک با تیمش تنها بر روی وظایف و اهداف تجاری متمرکز بود. اما، ایجاد تعلق مستلزم آگاهی از نحوه تأثیر گفتار و اعمال ما بر دیگران است و ما نمیتوانیم این آگاهی را هنگامی که در خلبان خودکار هستیم، داشته باشیم. من جک را تشویق کردم که «آنتن انسانی خود را بالا بیاورد» و نشانههای غیرکلامی را که ممکن است اغلب از دست میدهد اسکن کند – تغییرات در زبان بدن، حالات چهره و لحن که به ما نشان میدهد چگونه مردم احساس میکنند.
او با تطبیق رفتارهای خود الگوبرداری کرد
کسانی که بیشتر احساس می کنند درگیر هستند، کسانی هستند که در هنجارهای مسلط قرار می گیرند. آنها به راحتی مجبور به سازگاری نیستند – و اغلب حتی متوجه نمی شوند که دیگران در حال مبارزه هستند. از سوی دیگر، معمولاً این افرادی هستند که احساس طرد شدن میکنند و باید با هنجارهای گروه مسلط سازگار شوند. جک را تشویق کردم که فیلمنامه را برگرداند: به عنوان یک رهبر، چه کسی مسئولیت انطباق و تغییر سبک ها را بر عهده دارد؟
جک که با درک بهتری از فرهنگ اعضای تیمش، همدلی تازه یافته، و «آنتن انسانی» برجستهشدهاش مسلح بود، هنجارهای جدیدی را تطبیق داد و پایهگذاری کرد. او به مردم اجازه میداد دور از دوربین بمانند و هرگز به نویز پسزمینه توجه نکرد. در طول رودررویی، او عمیقتر گوش میداد و به کارمندانش اجازه میداد تا آنجایی که لازم میدانند بدون وقفه اطلاعات را به اشتراک بگذارند. و او همیشه جلساتی را با گفتگوهای ایجاد رابطه شروع می کرد که هیچ ربطی به کار نداشت (و کمتر در مورد ورزش آمریکایی).
بعد از چند ماه، یک بار دیگر با تیم جک تماس گرفتم. آنها گزارش دادند که احساس می کنند بیشتر به آنها گوش داده شده، قدردانی می شوند و ارزش بیشتری دارند. آنها شروع کردند به احساس تعلق.
ایجاد حس تعلق در میان یک تیم جهانی می تواند چالش برانگیز باشد، اما پاداش آن بیش از ارزش تلاش است. مایل باشید که ذهن یک مبتدی را در آغوش بگیرید، همدلی را توسعه دهید، از خلبان خودکار استفاده کنید، و فردی باشید که می تواند سازگار شود، و تیم شما علی رغم تفاوت های فرهنگی می تواند احساس کند که به آن تعلق دارد.