استارتاپ او 3 میلیون دلار جمع آوری کرد. سپس همه چیز شروع به فروپاشی کرد



آیا شما آماده رویارویی با شخصی خود هستید؟ بحران رهبری؟

این سوالی است که تا زمانی که با آن مواجه نشوید پاسخ دادن به آن تقریبا غیرممکن است. آیا از خطر فرار می کنید یا به سمت آن؟ بسیاری از مردم تا اولین باری که آژیرها را می شنوند می گویند “به سمت آن”، سپس “جنگ” تبخیر می شود و “پرواز” شروع می شود.

هفته گذشته، یک بنیانگذار و مدیر عامل برای اولین بار با من تماس گرفت و 15 دقیقه از وقت من را خواست. این روزها به ندرت این کار را انجام می‌دهم، زیرا پروژه‌های خودم به سرعت بالا می‌روند، از جمله پروژه‌ای که فقط برای پاسخ دادن به بسیاری از سؤالات کارآفرین و رهبری وجود دارد.

اما همه ستاره ها برای این درخواست صف کشیدند. این استارت‌آپ قانونی بود و ۳ میلیون دلار جمع‌آوری کرد و به درآمد سالانه ۱ میلیون دلاری نزدیک شد. این صنعت شبیه کاری بود که من انجام می‌دهم و مشکل مشکلی بود که در طول کار طولانی مدت خود به عنوان یک کارآفرین اغلب با آن مواجه بودم.

مشکل، به طور خلاصه، این بود که حتی با وجود آن همه موفقیت، بنیانگذار/مدیرعامل کنترل خود را از دست می داد. شرکت او بیش از حد امیدوار کننده و کم ارائه بود. ضرب‌الاجل‌ها رعایت نمی‌شد. باند در حال سوختن بود سرمایه گذاران ناامید شدند. مشتریان عصبانی بودند.

او خیلی خوب کار می کرد، اما اکنون در اولین بحران رهبری خود قرار داشت. بنابراین من به مدت 15 دقیقه بسیار سریع روی یک زوم پریدم.

پنج دقیقه اول: تو کی هستی؟

هر استارت آپی منحصر به فرد است. هر رهبر منحصر به فرد است. همه ما نقاط قوت و ضعفی داریم. ترفند این است که به آن نقاط قوت متمایل شوید و آن نقاط ضعف را درک کنید. بنابراین ما پنج دقیقه اول را صرف فهمیدن اینکه او کیست و نقاط قوت و ضعف او چیست.

معلوم شد که او یک مؤسس فنی و در واقع یک فن‌شناس حرفه‌ای است. محصول او یک محصول با تکنولوژی بالا است و تیم اجرایی و مدیریت او کاملاً از استعدادهای فنی ساخته شده است. یک رهبر تجاری با تجربه در این دسته وجود ندارد.

این یک مشکل است، بله، اما مشکلی غیر قابل حل نیست.

نقاط قوت او در هدایت راه حل فنی شرکتش است. با این استعداد نابغه، محصول او این لوکس ذاتی را دارد که هر بار با دقت کار کند. نقاط ضعف او حول به کارگیری راه حل فنی در زمینه تجاری مناسب می چرخد.

فناوری تا زمانی که آن را به درستی به کار نگیرید، جادو به نظر می رسد، سپس تبدیل به یک ابزار می شود. جادو یک انحراف است، ابزار ارزشمند هستند. کلید موفقیت یافتن برنامه مناسب برای جادو است.

پنج دقیقه میانی: مشکل چیست؟

همانطور که انتظار می رفت – البته در نگاهی به گذشته و از دور با یک ذهن روشن – استارتاپ او بیش از آن چیزی که بتواند جویده شود، با استفاده از فناوری جادویی گفته شده در بسیاری از فرصت های تجاری متفاوت، شکست خورده است.

بسیاری از بنیانگذاران برای اولین بار در این راه هزینه می کنند – تناسب محصول با بازار را نادیده می گیرند و مستقیماً به سمت تبلیغ راه حل خود به عنوان راه حل برای هر مشکلی برای هر مشتری می روند.

نتیجه استارت‌آپ او، همانطور که تقریباً برای هر استارت‌آپی که قبل از او تناسب محصول و بازار را نادیده گرفته است، یک سری موفقیت‌های اولیه در چندین صنعت، بازار و موارد استفاده کاملاً متفاوت بود. همه این موفقیت‌ها بسیار امیدوارکننده بود تا اینکه راه‌حل‌های اولیه مورد نیاز برای مقیاس‌پذیری در آن صنایع، بازارها و موارد استفاده مختلف بود.

ناگهان طیف گسترده ای از کاربردهای بسیار متفاوت از فناوری او به راه حل های بسیار بزرگتر و گسترده تر برای ارائه و نگهداری تبدیل شد. شبیه آن فیلم کلاسیک دهه 1980 شد گرملین ها – او همه قوانین را به یکباره زیر پا گذاشت، بعد از نیمه شب فناوری خود را تغذیه کرد و سپس آن را خیس کرد.

اکنون او تیم کافی برای رسیدگی به حجم تقاضاهای منحصر به فرد کسب‌وکار و همچنین نوع تجربه مدیریتی برای ساده‌سازی مدل‌ها و بازارهای کسب‌وکار استارت‌آپ را نداشت. تعداد انگشت شماری از گرملین های شرور او تهدید می کردند که به افزایش خود ادامه می دهند تا اینکه سرانجام شرکت او را از بین ببرند.

پنج دقیقه آخر: اولین گره کجاست؟

بدیهی است که او قبلاً هرگز در چنین موقعیتی قرار نداشته است، اما او همچنین اولین بنیانگذار نیست که از آن عبور کرده است. در واقع، من آموخته ام که اگر اغلب ظرفیت و تجربه خود را اضافه نکنید، احتمالاً استارتاپ شما به اندازه کافی تلاش نمی کند.

اما با خرد، چشم‌اندازی برای عقب‌نشینی، کاهش سرعت، کنترل کردن و شروع به باز کردن گره‌ها در یک زمان به وجود می‌آید – به جای تلاش برای باز کردن یکباره کل آشفتگی گوردی.

یک کلمه: باریک

پانزده دقیقه زمان کافی برای حل مشکلی به این بزرگی نیست. خوشبختانه مشکل من حل نشدنی نیست. مال اوست. و 15 دقیقه در واقع زمان کافی برای جلوگیری از سقوط رهبری است.

او نیاز داشت که باریک شود همه چیز.

  • تمرکز. ما آن را پوشش دادیم. از تلاش برای حل هر مشکلی به یکباره دست بردارید.
  • چشم انداز. محصول و فناوری شما یک داستان میلیارد دلاری دارد، اما رسیدن به آن به زمان و نقاط عطف نیاز دارد.
  • ماموریت. روی نقطه عطف بعدی تمرکز کنید و هر چیز دیگری را در پشت مشعل یا در سطل گرد و غبار قرار دهید.
  • بازار. شما تناسب محصول با بازار را از دست دادید. در مورد اینکه کدام بازار هدف شماست تصمیمات سریع بگیرید و تلاش خود را به آن بازار محدود کنید.
  • کار یدی. اگر در حال سوختن باند هستید، باید تصمیمات سختی در مورد تغییر کاربری یا کاهش استعداد خود بگیرید. بهتر است این تصمیمات را هم اکنون قبل از اینکه میزان سوختگی شما برای شما تعیین کند، بگیرید.
  • مجموعه ویژگی. وقتی همه اینها را پشت سر گذاشتید، شروع به بررسی عملکرد سطح پایین کنید و هر ویژگی را که ارزش مستقیمی برای بازار هدف فوری شما ایجاد نمی کند، روی یخ قرار دهید.
  • موارد استفاده همه کارها را نیمه کاره انجام ندهید، چند کار را به خوبی انجام دهید. موارد استفاده خود را نصف کنید و آن ها را به درستی و به موقع پر کنید. سپس با کاهش میزان تاخیر و خطا، موارد استفاده را دوباره به آن اضافه کنید.

این استراتژی محدود کننده مشکل او را حل نکرد، فقط او می تواند این کار را انجام دهد. اما کاری که امیدوارم انجام داد این بود که اعتماد به نفس او را بازیابی کرد، تمرکز او را تیز کرد و عزمش را تثبیت کرد. او شرکت خود را تا اینجا به دست آورده است، او می تواند از این قوز عبور کند. در واقع، دو روز بعد یادداشت خوبی دریافت کردم که باعث شد باور کنم که او شروع خوبی داشته است.

روی توان جمع با تفریق نخوابید. ممکن است فقط به کشش با تفریق تبدیل شود.

نظراتی که در اینجا توسط ستون نویسان Inc.com بیان می شود، نظرات خودشان است، نه نظرات Inc.com.